جانها فدايت مهديا اي زاده ی خون خدا
سر بر رهت بنهاده ايم روسوي كعبه بادعا
تا رو سوي ياران كني زآنجا تو شاه هل اتی
ما مست نام و راه تو عالم شده حيران تو
جانها فدايت مهديا اي زاده ی خون خدا
چون نام پاكت میبرم دل واله و شيدا شود
اي نور چشم مرتضي ای زاده ی خیرالنساء
يوسف تو را ديده شده،مجنون و محو روي تو
اي صد هزاران يوسف مصري اسيرت اي شها
خيل ملائك بردرت خدمت گذارت ای صنم
بنماي رخ تا جان دهيم پيش دو چشمت دلربا
رنج و بلا از اين بتر كز تو نداريم ما خبر؟
اي قائم و فخر بشر منجي انسانها بيا
از هجر تو نالان شديم خونين دل و گريان شديم
بنما ظهور اي منتقم بر كشتگان كربلا
.
شعرمحسن حسيني
الهم عجل لوليك الفرج.آمين
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0